Web Analytics Made Easy - Statcounter

صراط:

مدتی پیش فیلم سینمایی «انتقام جویان: پایان بازی» رکورد فیلم سینمایی «آواتار» را شکست و رسما به پرفروش‌ترین فیلم سینمایی جهان تبدیل شد. این مجموعه فیلم سینمایی که شامل چهار عنوان می‌شود، با همکاری کمپانی مارول و والت دیزنی پیکچرز ساخته شده و اولین قسمت آن در سال ۲۰۱۲ با نام انتقام جویان منتشر شد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به گزارش باشگاه خبرنگاران موفقیت فیلم سینمایی «مرد آهنی ۳» در گیشه باعث شد که این کمپانی به فکر ساخت این مجموعه سینمایی بیافتد.

این فیلم که بر اساس کتاب‌های کامیت کمپانی مارول ساخته شده و تمام ابر قهمرمان‌های این دنیای سینمایی را در خود جای داده است، تا آخرین قسمتش تغییرات محدود، اما مهمی را تجربه کرده است. از نکات جالب در مورد این مجموعه سینمایی که می‌توان به اشاره کرد آن است که هر چهار فیلم آن در بین ۱۰ فیلم پرفروش جهان قرار دارند.

در فیلم‌های سینمایی «انتقام جویان»، بازیگران و هنرمندان محبوبی همچون رابرت داونی جونیور در نقش تونی استارک (آیرون من)، کریس ایوانز در نقش استیو راجرز (کاپیتان آمریکا)، مارک روفالو در نقش بروس بنر (هالک)، کریس همسورث در نقش ثور، اسکارلت جوهانسون در نقش ناتاشا رومانوف (عنکبوت سیاه)، جرمی رنر در نقش کلینت بارتون (شاهین چشم)، دان چیدل در نقش جیمز رودز (ماشین جنگی)، پاول راد در نقش اسکات لنگ (مرد مورچه ای)، بری لارسون در نقش کارول دنورز (کاپیتان مارول) و کارن گیلان در نقش نبیولا و چند تن دیگر مثل ساموئل جکسون پای ثابت عوامل این فیلم هستند.

پایان بخش این مجموعه سینمایی (پایان بازی) نظرات مثبت بسیاری از منتقدان را در پی داشت. به گفته برخی منتقدان به جرات می‌توان گفت این فیلم احساسی ترین و تاثیر گذار‌ترین فیلم سینمایی در دنیای مارول است. به طوری که فعالیت ده ساله این عوامل را به هم مربوط کرده و یک پایان دلچسب را نشان داد؛ این فیلم در سایت متاکریتیکز تنها یک رای منفی (۳۸ از ۱۰۰) را دریافت کرده است.

۱) انتقامجویان (۲۰۱۲) avengers
این فیلم آغازی بر ماجراجویی انتقامجویان است که کارگردانی و نویسندگی آن را جاس ویدون انجام داده است. داستان فیلم از آنجایی شروع می‌شود که شخصیت لوکی برای اینکه حکومتی را برای خود در کهکشان‌ها فراهم کند قصد دارد زمین را تسخیر کند و با قدرتی ناشناخته ارتش مرگباری را وارد این سیاره کند. در این بین شخصیت نیک فیوری برنامه قدیمی خود با نام «انتقامجویان» را راه اندازی می‌کند و ابرقهرمان‌های زمین را به دور خود جمع می‌کند؛ این فیلم بودجه‌ای ۲۲۰ میلیون دلاری دارد و فروش جهانی آن نیز بیش از یک میلیون دلار است.

imdb: ۸.۱/۱۰، راتن تومیتو: ۹۲%، metacritics: ۶۹ امتیازات این فیلم از سایت‌های معتبر است.

۲) انتقامجویان: عصر اولتران (۲۰۱۵) avengers: age if ultran
دنباله فیلم سینمایی انتقام جویان در سال ۲۰۱۲ و یازدهمین فیلم از دنیای سینمایی مارول است. کارگردانی و نویسندگی این فیلم همانند قسمت گذشته بر عهده جاس ویدون بود که کمپانی مارول تصمیم گرفت بعد از این فیلم به دلیل افت فروش (کاهش ۱۰۰ میلیون دلاری) و همچنین کاهش نمرات از سوی منتقدان، ساخت دنباله آن را به تیم جدیدی بسپارد. در این فیلم شخصیت منفی استارکر با عصای شخصیت لوکی بر روی انسان‌ها آزمایش می‌کند و به آن‌ها نیرو‌های ابر انسانی می‌دهد. انتقام جویان نیز وظیفه مقابله با این شخصیت شرور و همچنین سنگ‌های هوشمند را بر عهده دارد. در پایان این فیلم شخصیت ضد قهرمان اصلی یعنی تانوس خودش به دنبال سنگ‌ها می‌رود.

imdb: ۷.۳/۱۰، راتن تومیتو: ۷۵%، metacriricts: ۶۶ نتیجه نظرات منتقدان به این فیلم است.

۳) انتقامجویان: جنگ ابدیت (۲۰۱۸) avengers: infinity stone
کارگردانی این فیلم در سال ۲۰۱۵ به برادران روسو سپرده شد و نویسندگی آن را نیز کریستوفر مارکوس و استیون مک فیلی بر عهده داشت که این ترکیب جدید به مراتب باز خورد بهتری را نسبت به دو قسمت گذشته تجربه کرد. این فیلم با بودجه بیش از ۳۰۰ میلیون دلاری در بین پرهزینه‌ترین فیلم‌های تاریخ قرار گرفت. شخصیت تانوس در این فیلم به دنبال پنج سنگ ابدیت است که هر کدام قدرت ماورایی به وی می‌دهند. او قصد دارد به وسیله آن‌ها نصف جمعیت جهان را نابود کند. از نکات عجیب این قسمت نیز می‌توان به این مورد اشاره کرد که بعد از انتشار این فیلم ۱۳ خانواده نام نوزادان خود را از روی شخصیت منفی فیلم (تانوس) برداشت کردند.

imdb:۸.۵/۱۰، راتن تومیتو:۸۵، و metacritics:۶۸ امتیازات این فیلم را تشکیل می‌دهد.

۴) انتقامجویان:پایان بازی (۲۰۱۹) avengers: endgame
دنباله مستقیم قسمت قبلی است که در پی موفقیت برادران روسو این قسمت نیز به آن‌ها سپرده شد. این فیلم سینمایی که در ابتدا توانست فیلم سینمایی تایتانیک را در گیشه شکست دهد، با تغییراتی در نسخه سینمایی و اعمال برخی تغییرات دوباره مخاطبان را به سینما کشاند و توانست با شکست آواتار به پرفروش‌ترین فیلم جهان تبدیل شود (۲ میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار) که تبریک جیمز کامرون را به همراه داشت. داستان فیلم از این قرار است که انتقام جویان در تلاش هستند با بازپس گیری سنگ‌های ابدیت دوستان از بین رفته خود را نجات دهند، اما تانوس آن‌ها را نابود کرده و حالا آن‌ها می خواهند با سفر به زمان تاریخ را تغییر دهند. این فیلم به همراه قسمت قبلی به ترتیب در رتبه ۱۴ و ۳۴ برترین فیلم‌های تاریخ قرار دارند.

منبع: صراط نیوز

کلیدواژه: سینما هالیوود صراط

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.seratnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «صراط نیوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۵۳۲۱۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه

چه می‌شود که کتابی، در یک نمایشگاه چند روزه خوب دیده می‌شود و خوب می‌فروشد؟ قطعاً دلایل زیادی برای موفقیت کتاب‌ها در رویدادهای این‌چنینی وجود دارد. بخشی از این دلایل به جذابیت خود کتاب برمی‌گردد.

به گزارش مشرق، کتاب «سلام بر ابراهیم» در نمایشگاه مجازی سال گذشته فروش خوبی داشت و البته همیشه یکی از پرطرفدارترین کتاب‌های ادبیات پایداری بوده است، چون تصویری واقعی و ملموس از شهید هادی را نشان‌مان می‌دهد. در این کتاب با مرد جوانی مواجه می‌شویم که سراسر فضایل اخلاقی است، اما پا روی زمین دارد و به‌ظاهر همه کنش و واکنش‌هایش زمینی‌اند. در گذر از همین زندگی عادی، همین حوادث ریز و درشتی که با آن‌ها مواجه می‌شود، فضایل اخلاقی‌اش را نیز بروز می‌دهد. کتاب «سلام بر ابراهیم» در معرفی شهید هادی به اغراق روی نمی‌آورد و فقط حقیقت را، تا حد ممکن به همان شکلی که بوده است روایت می‌کند.

می‌خوانیم: در ایام مجروحیت ابراهیم به دیدنش رفتم. بعد با موتور به منزل یکی از رفقا برای مراسم افطاری رفتیم. صاحبخانه از دوستان نزدیک ابراهیم بود. خیلی تعارف می‌کرد. ابراهیم هم که به تعارف احتیاج نداشت! خلاصه کم نگذاشت. تقریباً چیزی از سفره اتاق ما اضافه نیامد! جعفر جنگروی از دوستان ما هم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور می‌رفت و دوستانش را صدا می‌کرد. یکی‌یکی آن‌ها را می‌آورد و می‌گفت: ابرام جون، ایشون خیلی دوست داشتند شما را ببینند و… ابراهیم که خیلی خورده بود و به خاطر مجروحیت، پایش درد می‌کرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسی کند. جعفر هم پشت سرشان آرام و بی‌صدا می‌خندید. وقتی ابراهیم می‌نشست، جعفر می‌رفت و نفر بعدی را می‌آورد! چندین بار این کار را تکرار کرد. ابراهیم که خیلی اذیت شده بود با آرامش خاصی گفت: جعفر جون، نوبت ما هم می‌رسه!

راوی می‌افزاید: آخر شب می‌خواستیم برگردیم. ابراهیم سوار موتور من شد و گفت: سریع حرکت کن! جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زیاد شد. رسیدیم به ایست و بازرسی! من ایستادم. ابراهیم با صدای بلند گفت: برادر بیا اینجا! یکی از جوان‌های مسلح جلو آمد. ابراهیم ادامه داد: دوست عزیز، بنده جانباز هستم و این آقای راننده هم از بچه‌های سپاه هستند. یک موتور دنبال ما داره میاد که… بعد کمی مکث کرد و گفت: من چیزی نگم بهتره، فقط خیلی مواظب باشید. فکر کنم مسلحه! بعد گفت: بااجازه و حرکت کردیم. کمی جلوتر رفتم توی پیاده‌رو و ایستادم. دوتایی داشتیم می‌خندیدیم. موتور جعفر رسید. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه کمری جعفر شدند! دیگر هر چه می‌گفت کسی اهمیت نمی‌داد و… تقریباً نیم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شناخت. کلی معذرت‌خواهی کرد و به بچه‌های گروهش گفت: ایشون، حاج جعفر جنگروی از فرماندهان لشگر سیدالشهداء هستند. بچه‌های گروه، با خجالت از ایشان معذرت‌خواهی کردند. جعفر هم که خیلی عصبانی شده بود، بدون اینکه حرفی بزند اسلحه‌اش را تحویل گرفت و سوار موتور شد و حرکت کرد. کمی جلوتر که آمد ابراهیم را دید. در پیاده‌رو ایستاده و شدید می‌خندید! تازه فهمید که چه اتفاقی افتاده. ابراهیم جلو آمد، جعفر را بغل کرد و بوسید. اخم‌های جعفر باز شد. او هم خنده‌اش گرفت. خدا را شکر با خنده همه‌چیز تمام شد.

شهادت و حقیقت، خاطراتی از جنس پاکی و مظلومیت

کتاب «من میترا نیستم» نیز در فهرست پرفروش‌های نمایشگاه کتاب ۱۴۰۲ جای گرفته بود. این کتاب که کاری از معصومه رامهرمزی و بازنویسی یکی از آثار قبلی اوست، داستانی از پاکی و معصومیت را روایت می‌کند. داستان دختر نوجوانی به اسم زینت کمایی که به انقلاب دل بست و به سهم خود برای تحقق آرمان‌های آن کوشید، اما به دست دشمنان همین انقلاب به شهادت رسید. زمان شهادت چهارده سال بیشتر نداشت. سرشار از زندگی بود و مسیری طولانی پیش رو داشت. اما در همان نخستین قدم‌ها، قربانی ترور منافقین شد. منافقینی که شرارت را نمایندگی می‌کردند، شرارتی که تاب تحمل پاکی و درستی این دختر نوجوان را نداشت و نه فقط با او یا با انقلاب، که با همه زیبایی‌ها و خوبی‌ها دشمن بود. آنچه جذابیت این کتاب را بیشتر می‌کند، لحن صمیمی و ساده‌ای است که رامهرمزی برای مرور زندگی شهید کمایی انتخاب کرده است. همین مظلومیت و معصومیت قهرمان داستان است که خواه‌ناخواه خواننده را متأثر می‌کند و به درون روایت می‌برد. معصومیتی که به شهادت ختم شد و مظلومیتی که حتی بعد از این شهادت، ادامه داشت.

در جایی از کتاب، از قول مادرش می‌خوانیم: بعد از اینکه خودش را شناخت و فهمید از زندگی چه می‌خواهد، اسمش را عوض کرد. می‌گفت: «من میترا نیستم. اسمم زینبه. با اسم جدید صدام کنید.» از باباش و مادربزرگش به خاطر اینکه اسمش را میترا گذاشته بودند، ناراحت بود. من نُه ماه بچه‌ها را به دل می‌کشیدم؛ اما وقتی به دنیا می‌آمدند، ساکت می‌نشستم و نگاه می‌کردم تا مادرم و جعفر روی آن‌ها اسم بگذارند… بعد از انقلاب، دیگر دخترم نمی‌خواست میترا باشد. دوست داشت همه‌جوره پوست بیندازد و چیز دیگری بشود؛ چیزی به خواست و اراده خودش، نه به خاطر من، جعفر یا مادربزرگش… زینب برای اینکه تکلیف اسمش را برای همیشه روشن کند، یک روز روزه گرفت و دوستان همفکرش را برای افطار به خانه دعوت کرد. می‌خواست با این کار به همه بگوید که دیگر میترا نیست و این اسم باید فراموش شود.

همچنین باید از «تنها گریه کن» کاری از اکرم اسلامی نام ببریم، کتابی درباره شهید محمد معماریان که زندگی‌اش از زبان مادرش اشرف سادات منتظری مرور می‌شود. «برای بقیه سه سال از شهادت محمد گذشته بود، برای من هر روزِ این سه سال، به‌اندازه سی سال کش آمده بود.» اینجا با مادر شهید روبه‌رو هستیم، مادری که از خودش، از خاطراتش، و از پسرش صحبت می‌کند. «آن اوایل که جنگ شروع شد، ما فکر می‌کردیم خیلی زود تمام می‌شود. به خیالمان هم نمی‌رسید که هی جوان‌ها بروند و برنگردند، مردها سایه‌شان از سر زن و بچه‌هایشان کم شود و زن‌ها تلاش کنند قوی روی پا بمانند و بچه‌های‌شان را دست‌تنها بزرگ کنند. ما بارها و بارها هر چیزی را که به فکرمان می‌رسید، پشت کامیون‌ها بار بزنیم و هر دفعه توی دلمان دعا کنیم دفعه آخر باشد و خیلی زود شر جنگ از زندگی‌مان کم شود، ولی نشود و دوباره سبزی خشک کنیم و لباس بدوزیم و چشم به راه، بغض‌مان را فرو بخوریم و به هم دلداری بدهیم.»

حرف‌های مادر، خواننده را نه فقط درگیر می‌کند، که تکان می‌دهد. خاطراتش را می‌خوانیم و در بخش‌هایی از آن، با حقایقی بزرگ مواجه می‌شویم. «سرش را آورد بالا و این بار با التماس و بغض خیره شد توی چشم‌هایم و گفت: مامان جان! می‌دونید شهادت داریم تا شهادت. دلم می‌خواد طوری شهید بشم که احتیاج به غسل نداشته باشم؛ مثل امام حسین بدنم بمونه روی زمین، زیر آفتاب. دعا می‌کنی برام؟ نمی‌فهمیدم این بچه کجاها را می‌دید. غافلگیر شده بودم. من فوق فوقش دعا می‌کردم پسرم با شهادت عاقبت‌به‌خیر بشود، اما پسرم، فقط آن را نمی‌خواست؛ آرزو داشت تا آنجا که می‌شود، شبیه امامش باشد.»

دیگر خبرها

  • خزاعی: تشکیل شورای فیلم اولی‌ها موجب ایجاد امید در میان نسل جوان شد / عدالت محوری در عرصه‌ی کارگردانی حرفه‌ای از همینجا آغاز می‌شود
  • پرفروش‌های داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه
  • بالاترین میانگین مخاطب از آن کدام فیلم است؟/ یک غیر کمدی پرفروش
  • امام جعفر صادق (ع)؛ شخصیت مهم در جهان اسلام و مکتب شیعه
  • گریمور سینمای ایران در اردبیل تشییع شد
  • ورود باربی به دنیای ابرقهرمانانه
  • هفته پررنگ فیلم کوتاه و مستند/ از یک شایعه تا وظیفه جدید سینمایی
  • «هفت» از امشب روی آنتن می رود /موضوع سینمای‌ جنایی
  • «هفت» از امشب راهی آنتن تلویزیون می‌شود + ساعت پخش
  • «هفت» از امشب راهی آنتن می‌شود/ بررسی موضوع جنایی